سری به خاطرات گذشته/ آنهم فقط برای پاک کردن آنچه بود/ کافی است/ تا دوباره یاد شوم از فرار روزهای بی زبان عشق/ .../ و من/ اینبار از فراسوی آنچه دارم/ یادم می آید.../ گذشته را.../
آه ای کسی که نمی دانم چقدر برایت سروده ام/ خاکستر آتشی که افروختی حتی دامان بی پروایی شب های بی فکرم را می گیرد/ می دانم/ سنگ را از شیشه می ترساند.../ اما.../ می ترساند...//
آه ای کسی که نمی دانم چقدر برایت سروده ام/ خاکستر آتشی که افروختی حتی دامان بی پروایی شب های بی فکرم را می گیرد/ می دانم/ سنگ را از شیشه می ترساند.../ اما.../ می ترساند...//
0 Comments:
Post a Comment
<< Home